زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر
بـا کــاروان نـیـزه سـفـر میکـنم پـدر با طعـنههای حـرمله سـر میکـنم پدر مانـنـد خواهـران خـودم روی نـاقـهها در پیـش سنگ سیـنه سپر میکنم پدر از کــوچــۀ نـگــاه وقــیـح یـهــودیـان بـا یـک لـباس پـاره گـذر میکـنم پدر حالا برو به قصر ولی نیمه شب تو را بـا گــریههای خویش خبر میکنم پدر این گریه جای خطبه کوبنده من است من هم شبـیه عـمّه خـطر میکـنم پدر بــا دیـدن جـراحت پـیـشـانی ات دگـر از فکر بوسه صرف نظر میکنم پدر شـام سـیـاه زنـدگی ام را به لـطـف تو خورشید روی نیـزه سحر میکنم پدر امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت در این قـمار عـشق ضرر میکنم پدر |